چطور کامپیوتر خود را بسازیم؟ بخش سوم: آماده‌سازی بایاس (BIOS)

چطور کامپیوتر خود را بسازیم؟ بخش سوم: آماده‌سازی بایاس (BIOS)

تا اینجا با دقت فراوان قطعاتی را انتخاب کرده و رایانه‌ای را سر هم کرده‌اید، اما این کامپیوتر در عمل هنوز کاری انجام نمی‌دهد. قبل از آنکه با عجله شروع به نصب سیستم‌عامل کنیم، باید نگاهی کوتاه به بایاس بیاندازیم و آن را برای سیستم‌عامل خود آماده کنیم.

بایاس چیست؟

«بایاس» (BIOS) مخفف «سامانه‌ی ورودی-خروجی پایه»، یک برنامه‌ی کوچک است که بر روی یک تراشه‌ی حافظه‌ی کوچک در مادربرد ذخیره شده است و قبل از راه‌اندازی سیستم‌عامل، بر روی رایانه اجرا شده و همه چیز را نصب می‌کند تا بتوانید تنظیمات اولیه را تغییر دهید. این همان چیزی است که به شما اجازه می‌دهد سیستم‌عامل جدیدی را از اول یا بر روی سیستم عامل قبلی نصب کنید، یا کارهای فنی دیگری نظیر اورکلاک پردازنده را انجام دهید. از نظر فنی، بیشتر مادربردهای جدید از جمله مادربردی که ما در حال استفاده از آن هستیم، محیط پیشرفته‌تری برای مرحله‌ی پیش از بوت شدن دارند که نامش رابط متحد توسعه‌پذیر سیستم‌عامل یا UEFI است. این رابط، هزاران ویژگی جدید و کاربردی برای پشتیبانی بهتر از سخت‌افزار مدرن در خود دارد. اما همه همچنان آن را «بایاس» می‌نامند، زیرا اساساً همان کارها را انجام می‌دهد.

ورود به بایاس

 اگر هیچ سیستم‌عاملی روی حافظه‌ی رایانه نصب نشده باشد، پس احتمالاً با روشن کردن آن، بلافاصله برنامه‌ی UEFI یا بایاس بالا خواهد آمد. اگر چنین نشد، نگاهی به صفحه‌ی اسپلش (بر روی لوگو یا متن مادربرد) بیاندازید، روش اجرا کردن آن را توضیح داده است.

معمولاً این کار با فشردن سریع دکمه‌های F۱، F۲، F۱۱، F۱۲، Delete یا کلیدهای ثانویه‌ی دیگر بر روی صفحه‌کلید به هنگام بالا آمدن رایانه انجام می‌شود. در صفحه‌کلید Gigabyte که ما استفاده می‌کنیم، دستور آن «Delete» است که در قسمت چپ، پایین صفحه‌نمایشی قرار گرفته است و شما در تصویر بالا ملاحظه می‌کنید. اگر در تلاش اول موفق نشید، رایانه را خاموش و یک بار دیگر امتحان کنید.

وقتی وارد قسمت بایاس شدید، چند مورد است که باید انجام دهید.

گام اول: بایاس یا UEFI خود را به روزرسانی کنید. (اختیاری)

 این احتمال وجود دارد که مادربرد شما به آخرین نسخه‌ی UEFI مجهز نباشد. به‌روزرسانی آن کمک می‌کند تا از ویژگی‌های جدید پشتیبانی کرده و باگ‌ها و راه‌های نفوذ امنیتی را بندد و عموماً فضا را کمی تر و تمیز جلوه دهد. از آنجایی که UEFI پیش از راه‌اندازی کامل سیستم‌عامل اجرا می‌شود، نمی‌تواند از طریق اینترنت به صورت خودکار به‌روزرسانی شود و باید این کار را به صورت دستی انجام دهید.

توجه کنید که عموماً به آخرین نسخه‌ی سفت‌افزار مادربرد نیازی ندارید، مگر اینکه به مشکل ناسازگاری خاصی با سخت‌افزار یا ویژگی‌های جدید برخورد کنید. مثلاً اگر از جدیدترین نسل مادربرد و نسل فعلی CPU که اتفاقاً سوکت مشابهی نیز دارند، استفاده می‌کنید، شاید لازم باشد برای آنکه CPU درست کار کند، آن را به‌روزرسانی کنید. همچنین گاهی برای آپدیت‌های امنیتی یا باگ‌های خاص و ویژه، توصیه می‌شود به‌روزرسانی را انجام دهید.

کافی است شماره‌ی مدل مادربرد را در گوگل جستجو کنید و عبارت «BIOS update» را در کنارش بنویسید تا آخرین نسخه از UEFI/BIOS را پیدا کنید. اگر مدل مادربرد خود را نمی‌دانید، کادر کنار یا یکی از منوهای UEFI را بررسی کنید. در صفحه‌ی محصول تولید کننده، فهرستی از آپدیت‌ها را معمولاً تحت عنوان «Support» پیدا خواهید کرد. اگر UEFI شما به آخرین نسخه مجهز نیست، آن را دانلود کنید.

BIOS update

البته این فرایند برای هر تولید کننده کمی متفاوت خواهد بود، اما تقریباً همه‌ی آنها روشی برای به‌روزرسانی برنامه‌ی UEFI بدون وجود سیستم‌عامل نصب‌ شده بر روی رایانه ارائه می‌دهند. برای مادربردGigabyte  که ما استفاده می‌کنیم، فرایند به‌روز‌رسانی شامل مراحل زیر بود:

  • فایل به‌روز ‌شده‌ UEFI را از سایت Gigabyte را با کمک یک رایانه‌ی فعال دیگر دانلود کنید.
  • فایل را روی یک حافظه‌ی USB منتقل نمایید.
  • درایو USB را به رایانه‌ی جدید متصل نمایید،UEFI را اجرا کنید و F۸ را فشار دهید.
  • توضیحات صفحه‌نمایش را دنبال کنید تا جدیدترین نسخه‌ی UEFI نصب گردد.
  • کامپیوتر را مجدداً راه‌اندازی کنید.

مادربرد و بایاس یا UEFI شما نیز همین مراحل کلی را خواهند داشت، اما شاید دقیقاً به این صورت نباشد. معمولاً با یک جستجوی سریع در گوگل می‌توانید مراحل به‌روز‌رسانی مربوط به کامپیوتر خود را پیدا کنید. اگر به هر دلیلی موفق نشدید آن را راه‌اندازی کنید، نگران نباشید، تولیدکنندگان مادربرد مدام در حال ارائه‌ی برنامه‌هایی هستند که می‌توانند بعد از نصب و اجرای ویندوز نیز بایاس یا UEFI را به‌روزرسانی کنند.

گام دوم: درایوهای حافظه‌ی خود را بررسی کنید

 در این مرحله، ببینید آیا مادربرد شما می‌تواند درایوهای حافظه را شناسایی کنند یا خیر. اگر نمی‌توانند، ابزار نصب ویندوزی که در مقاله‌ی بعدی استفاده خواهید کرد، چیزی نخواهند داشت تا ویندوز را بر روی آن نصب کنند. متأسفانه توضیحاتی که اینجا ارائه می‌شود کمی مبهم خواهند بود، زیرا برنامه‌ی UEFI هر شرکت به شکلی متفاوت طرح‌بندی شده است. همه‌ی تلاش ما این است که صفحه‌ای را پیدا کنیم که درایوهای حافظه در آن مدیریت می‌شود. در مادربرد Gigabyte  که ما استفاده می‌کنیم، این صفحه زیر برگه‌ی «BIOS» قرار گرفته است زیرا همانطور که می‌بینید، UEFI جدید همه‌ی تنظیمات قدیمی «BIOS» را در خود دارد.

ما «Boot Option #۱» را انتخاب کرده‌ایم که اولین چیزی است که بایاس سعی در بوت‌کردن آن را دارد. اگر موفق نشود، به سراغ گزینه‌ی دوم خواهد رفت. در فهرستی که در اختیار شماست، درایو حالت جامد Corsair که در مقاله‌ی قبلی نصب کردیم را می‌بینید. اگر با استفاده از درایو DVD در حال نصب سیستم‌عامل هستید، مطمئن شوید که درایو DVD نیز در اینجا قابل رویت باشد. گاهی به دلیل ارتباطات آنها با مادربرد، هر دو برچسب «SATA» دارند.

اگر درایو یا درایوهای خود را نمی‌بینید، کابل‌های برق و داده‌ی SATA را در کیس بررسی کنید. اگر مطمئن بودید که متصل هستند و همچنان نتوانستید درایوها را در بایاس ببینید، احتمالاً باید آنها را تعویض کنید.

گام سوم: رسیدگی به موارد دیگر

 موارد جالب فراوان دیگری نیز وجود دارد که در قسمت UEFI یا بایاس رایانه‌ی خود می‌توانید انجام دهید. اما هیچ کدام از این موارد برای راه‌اندازی و اجرای سیستم‌عامل واقعاً مورد نیاز نیستند. راحت باشید و سری به گزینه‌های دیگر آن بزنید. بیشتر این گزینه‌ها توضیحات واضحات هستند، مثلاً بالا بردن قدرت رایانه به هنگام لمس ماوس یا صفحه‌کلید. اگر قسمتی را دیدید که کارکرد آن را نمی‌دانستید، قبل از آنکه به آن دست بزنید، کارکرد آن قسمت را در گوگل جستجو کنید.

چند نمونه از گزینه‌های جالب بایاس و UEFI که توصیه می‌کنیم تا جایی که راحت هستید، بررسی کنید از این قرار هستند:

  • Intel XMP را فعال کنید تا RAM رایانه به سرعتی که در تبلیغات آن گفته شده است، اجرا شود.
  • برای استفاده از دستگاه‌های مجازی، Intel VT-x را در سخت‌افزار بایاس یا UEFI رایانه‌ی خود فعال کنید.
  • با تعیین رمز برای بایاس یا UEFI، رایانه‌ی خود را ایمن کنید.

وقتی کارتان با بایاس و UEFI به پایان رسید، برای نصب ویندوز به سراغ بخش بعدی بعدی بروید. دقت کنید که اگر دیسک نصب یا USB در اختیار ندارید، باید یک رایانه‌ی فعال دیگر با دسترسی به اینترنت در کنار خود داشته باشید.

یا اگر دوست داشتید مستقیم به بخش دیگری از این راهنما بروید، همه‌ی پیوندها را در زیر ملاحظه می‌کنید:

 

منبع: چطورپدیا

چطور رمزگذاری BitLocker را در ویندوز راه‌اندازی کنیم؟

چطور رمزگذاری BitLocker را در ویندوز راه‌اندازی کنیم؟

برنامه BitLocker ابزاری است که در ویندوز تعبیه شده و به شما اجازه می‌دهد کل یک درایو را در هارد خود رمزگذاری کنید و امنیت آن را افزایش دهید. روش راه‌اندازی آن از قرار زیر است:

 

زمانی که برنامه TrueCrypt به شکلی بحث‌برانگیز کنار رفت، به کاربران خود پیشنهاد دادند از TrueCrypt دست کشیده و به استفاده از BitLocker یا Veracrypt روی آورند. برنامه BitLocker به‌اندازه‌ی کافی در ویندوز بوده است که بتوان آن را برنامه‌ای پخته به‌حساب آورد و محصول رمزگذاری مناسبی است که حرفه‌ای‌های امنیت عموماً از آن تعریف کرده‌اند. در این مقاله قصد داریم درباره‌ی راه‌اندازی این ابزار بر روی رایانه‌ی شخصی صحبت کنیم.

نکته: برنامه‌های BitLocker Drive Encryption و BitLocker To Go، هر دو نیازمند نسخه‌ی Professional یا Enterprise از ویندوز ۸ یا ۱۰ یا نسخه‌ی نهایی ویندوز ۷ هستند؛ اما از ویندوز ۸٫۱ به بعد، ویژگی «Device Encryption» در نسخه‌های Home و Pro (که در ویندوز ۱۰ هم موجود است) عملکردی مشابه دارد. اگر رایانه‌ی شما از Device Encryption پشتیبانی می‌کند، پیشنهاد ما استفاده از این ویژگی است. برنامه BitLocker برای کاربران نسخه‌ی Pro که نمی‌توانند از Device Encryption استفاده کنند و VeraCrypt برای افرادی که از نسخه‌ی Home ویندوز استفاده می‌کنند و Device Encryption در آن کار نمی‌کند.

کل یک درایو را رمزگذاری کنیم، یا یک فضای رمزگذاری شده بسازیم؟

در بسیاری از راهنماهای موجود، صحبت از خلق فضای BitLocker است که عملکردی شبیه یک فضای رمزگذاری ‌شده دارد که می‌توانید با محصولاتی نظیر TrueCrypt یا Veracrypt بسازید. کار BitLocker رمزگذاری یک درایو کامل است. این درایو می‌تواند درایو سیستم شما، یک درایو فیزیکی متفاوت، یا یک «درایو مجازی» (VHD) باشد که به‌عنوان یک فایل موجود بوده و روی ویندوز نصب می‌گردد. تفاوت موجود، بیشتر یک تفاوت معنایی به شمار می‌رود. در محصولات رمزگذاری دیگر، معمولاً یک محفظه‌ی رمزگذاری ‌شده می‌سازید و سپس هر وقت نیاز به استفاده از آن باشد، آن را به‌عنوان یک درایو بر روی ویندوز نصب می‌کنید. با استفاده از BitLocker، یک درایو مجازی می‌سازید و سپس آن را رمزگذاری می‌کنید.

روش رمزگذاری یک درایو به کمک BitLocker

برای استفاده از BitLocker برای یک درایو، فقط کافی است آن را فعال کرده و یک روش قفل‌گشایی مانند رمز عبور، PIN و غیره را انتخاب نمایید. پس ‌از آن چند گزینه‌ی دیگر را تعیین می‌کنید؛ اما قبل از همه‌ی این‌ها باید بدانید که استفاده از رمزگذاری کل دیسک توسط BitLocker روی یک درایو سیستم نیازمند رایانه‌ای است که ماژول امنیتی TPM را بر روی مادربرد خود داشته باشد. این تراشه کلیدهای رمزگذاری مورد استفاده در BitLocker را تولید و ذخیره می‌کند. اگر رایانه‌ی شما TPM ندارد، می‌توانید از Group Policy استفاده کنید تا بدون داشتن TPM، استفاده از BitLocker را فعال سازید. امنیت آن کمی پایین‌تر است؛ اما حداقل بهتر از آن است که هیچ‌گونه رمزگذاری وجود نداشته باشد.

می‌توانید بدون TPM و بدون اینکه لازم باشد تنظیمات Group Policy را فعال کنید، یک درایو غیرسیستمی یا درایو جداشدنی را رمزگذاری نمایید.

البته باید این را بدانید که دو نوع رمزگذاری درایو BitLocker وجود دارد که می‌توانید فعال کنید:

  • رمزگذاری BitLocker Drive Encryptionگاهی آن را صرفاً BitLocker می‌نامند. این ویژگی «رمزگذاری یک دیسک کامل» است که کل یک درایو را رمزگذاری می‌کند. زمانی که رایانه‌ی شما بالا می‌آید، بارگذار بوت ویندوز با استفاده از System Reserved partition بارگذاری را انجام می‌دهد و از شما می‌خواهد به روشی که تعیین کرده‌اید، مثلاً رمز عبور، قفل را باز کنید. سپس BitLocker درایو را رمزگشایی کرده و ویندوز را بارگذاری می‌کند. به‌جز این مورد، رمزگذاری انجام ‌شده کاملاً شفاف است؛ یعنی فایل‌های شما همچون یک سیستم رمزگذاری ‌نشده نمایان می‌شوند، اما به شکلی رمزگذاری ‌شده روی دیسک ذخیره شده‌اند. همچنین می‌توانید درایوهای دیگری را به‌جز درایو سیستم رمزگذاری کنید.
  • رمزگذاری BitLocker To Go: می‌توانید درایوهای اکسترنال، مثلاً درایوهای USB و هاردهای اکسترنال را با استفاده از BitLocker To Go رمزگذاری کنید. وقتی درایو را به رایانه متصل می‌کنید، از شما می‌خواهد به روشی که تعیین کرده‌اید قفل را باز کنید. اگر کسی رمز یا روش باز کردن قفل را بلد نباشد، نمی‌تواند به فایل‌های درایو دسترسی پیدا کند.

از ویندوز ۷ تا ۱۰ واقعاً نیازی نیست خودتان نگران انتخاب آن باشید. ویندوز این امور را پشت صحنه انجام خواهد داد و رابط کاربری مورد استفاده‌ی شما برای فعال‌سازی BitLocker تفاوت ظاهری نخواهد داشت. اگر روزی خواستید یک درایو رمزگذاری ‌شده را در ویندوز XP یا Vista قفل‌گشایی کنید، نام تجاری BitLocker to Go را مشاهده خواهید کرد. برای همین آن را مطرح کردیم که حداقل نام آن را قبلاً دیده باشید.

حالا که این مانع را از سر راه برداشتیم، در ادامه‌ی مطلب، روش کار آن را مرور خواهیم کرد.

گام اول: BitLocker را برای یک درایو فعال کنید

ساده‌ترین روش فعال‌سازی BitLocker برای یک درایو این است که در پنجره‌ی File Explorer روی آن درایو راست‌کلیک کنید و سپس فرمان «Turn on BitLocker» را انتخاب نمایید. اگر این گزینه را در منوی خود مشاهده نمی‌کنید، پس احتمالاً نسخه‌ی Pro یا Enterprise ویندوز را ندارید و باید به دنبال راه دیگری برای رمزگذاری باشید.

به همین راحتی است که می‌بینید. راهنمایی که ظاهر می‌شود، شما را در ارتباط با انتخاب گزینه‌های مختلف راهنمایی خواهد کرد و ما این گزینه‌ها را به بخش‌هایی که در ادامه خواهیم گفت، تقسیم کرده‌ایم.

گام دوم: یک روش رمزگشایی انتخاب کنید

در اولین صفحه‌ای که در راهنمای «BitLocker Drive Encryption» مشاهده خواهید کرد، می‌توانید روش رمزگشایی درایو خود را انتخاب نمایید. می‌توانید روش‌های گوناگونی را برای رمزگشایی درایو انتخاب کنید.

اگر با رایانه‌ای می‌خواهید درایو سیستم خود را رمزگذاری کنید که TPM ندارد، می‌توانید با استفاده از رمز عبور یا یک درایو USB که به‌عنوان کلید کار می‌کند، درایو را رمزگشایی کنید. روش رمزگشایی خود را انتخاب کرده و از توضیحات آن روش پیروی نمایید (رمز عبور وارد کنید یا درایو USB خود را متصل کنید).

اگر رایانه‌ی شما TPM را داشته باشد، گزینه‌های بیشتری برای رمزگشایی درایو سیستم خود مشاهده خواهید کرد. مثلاً می‌توانید گزینه‌ی رمزگشایی خودکار به هنگام بالا آمدن را پیکربندی کنید که در این روش، رایانه کلیدهای رمز را از TPM می‌گیرد و به‌صورت خودکار درایو را رمزگشایی می‌کند. همچنین می‌توانید به‌جای رمزعبور از یک پین استفاده کنید یا حتی به سراغ گزینه‌های بیومتریک نظیر اثرانگشت بروید.

اگر قصد دارید یک درایو غیرسیستمی یا درایو جداشدنی را رمزگذاری کنید، تنها دو گزینه پیش رو خواهید داشت، چه TPM داشته باشید چه نداشته باشید. می‌توانید با استفاده از یک رمز عبور یا کارت هوشمند (هردو) درایو را رمزگشایی کنید.

گام سوم: از کلید بازیابی خود پشتیبان بگیرید

ابزار BitLocker یک کلید بازیابی به شما می‌دهد تا اگر روزی کلید اصلی خود را گم کردید، بتوانید با استفاده از آن به فایل‌های رمزگذاری ‌شده‌ی خود دسترسی یابید؛ مثلاً اگر رمزعبور خود را فراموش کنید یا رایانه‌ای که TPM داشت، از بین برود و مجبور باشید از یک سیستم دیگر به آن درایو دسترسی پیدا کنید.

می‌توانید این کلید را در حساب کاربری خود در مایکروسافت، در یک درایو USB یا یک فایل ذخیره کنید یا حتی از آن پرینت بگیرید. این گزینه‌ها برای رمزگذاری درایو سیستمی و غیرسیستمی یکسان هستند.

اگر از کلید بازیابی خود در حساب کاربری مایکروسافت نسخه‌ی پشتیبان تهیه کنید، می‌توانید بعداً از آدرسhttps://onedrive.live.com/recoverykey به آن کلید دسترسی داشته باشید. اگر از روش بازیابی دیگری استفاده نمایید، دقت کنید که باید این کلید را ایمن نگاه دارید. اگر کسی به آن دسترسی پیدا کند، می‌تواند درایو شما را رمزگشایی کرده و رمزگذاری آن را دور بزند.

همچنین اگر بخواهید می‌توانید به چندین روش از کلید بازیابی خود پشتیبان تهیه کنید. کافی است هر گزینه‌ای را که دوست دارید، به‌نوبت بر روی آن کلیک کنید و سپس توضیحات آن را انجام دهید. وقتی کارتان با ذخیره‌سازی کلید بازیابی تمام شد، بر روی «Next» کلیک کنید تا به مرحله‌ی بعد بروید.

نکته: اگر می‌خواهید یک USB یا درایو جداشدنی را رمزگذاری کنید، دیگر گزینه‌ی ذخیره‌ی کلید بازیابی در درایو USB را نخواهید داشت. می‌توانید هرکدام از سه گزینه‌ی دیگر را استفاده کنید.

گام چهارم: درایو را رمزگذاری و رمزگشایی کنید

ابزار BitLocker به‌صورت خودکار فایل‌های جدیدی را که اضافه می‌کنید، رمزگذاری خواهد کرد؛ اما شما باید تصمیم بگیرید چه اتفاقی برای فایل‌هایی که اکنون در درایو شما هستند، بیافتد. می‌توانید کل درایو، حتی فضای خالی یا فقط فایل‌های دیسک مورد استفاده را رمزگذاری کنید تا سرعت فرایند را بالا ببرید. این گزینه‌ها نیز برای رمزگذاری درایو سیستمی و غیرسیستمی یکسان هستند.

اگر می‌خواهید BitLocker را بر روی یک رایانه‌ی جدید راه‌اندازی کنید، برای افزایش سرعت، فقط فضای دیسک مورد استفاده را رمزگذاری کنید. اگر قصد دارید BitLocker را روی رایانه‌ای فعال کنید که چند وقتی مورد استفاده‌ی شما بوده است، باید کل درایو را رمزگذاری کنید تا مطمئن شوید هیچ‌کس نمی‌تواند فایل‌های حذف ‌شده را بازیابی کند.

پس ‌از آنکه انتخاب خود را انجام دادید، روی دکمه‌ی «Next» کلیک کنید.

گام پنجم: یک حالت رمزگذاری انتخاب کنید (فقط در ویندوز ۱۰)

اگر ویندوز ۱۰ دارید، یک صفحه‌ی دیگر نیز مشاهده خواهید کرد که به شما اجازه می‌دهد یک روش رمزگذاری انتخاب کنید. اگر ویندوز ۷ یا ۸ دارید، گام ششم را بخوانید.

ویندوز ۱۰ یک روش رمزگذاری جدید را به نام XTS-AES معرفی کرد. این روش، یکپارچگی و عملکرد بهتری نسبت به AES مورد استفاده در ویندوز ۷ و ۸ ارائه می‌دهد. اگر مطمئن هستید درایوی که رمزگذاری می‌کنید، قرار است تنها در رایانه‌های دارای ویندوز ۱۰ مورد استفاده قرار گیرد، گزینه‌ی «حالت رمزگذاری جدید» (New encryption mode) را انتخاب کنید. اگر فکر می‌کنید ممکن است بخواهید این درایو را در آینده در یکی از نسخه‌های قدیمی ویندوز استفاده کنید، به‌ویژه اگر درایو جداشدنی باشد، گزینه‌ی «حالت سازگار» (Compatible mode) را انتخاب نمایید.

هر گزینه‌ای که انتخاب کنید، باز هم می‌گویم این گزینه‌ها برای درایوهای سیستمی و غیرسیستمی یکسان است، کارتان که تمام شد روی «Next» کلیک کرده و در صفحه‌ی بعدی روی دکمه‌ی «Start Encrypting» بزنید.

گام ششم: پایان عملیات

فرایند رمزگذاری ممکن است چیزی بین چند ثانیه تا چند دقیقه یا حتی بیشتر زمان ببرد که به ابعاد درایو، مقدار داده‌ای که رمزگذاری می‌شود و اینکه بخواهید فضای خالی را رمزگذاری کنید یا خیر بستگی دارد.

اگر درایو سیستم خود را رمزگذاری می‌کنید، از شما خواسته می‌شود یک بررسی سیستمی با BitLocker را اجرا کرده و سیستم خود را ریست کنید. فراموش نکنید که این گزینه انتخاب شود و سپس روی «Continue» کلیک کنید، پس ‌از آن هر موقع از شما خواسته شد، رایانه را ریست کنید. بعد از آنکه رایانه برای اولین بار، دوباره بالا بیاید، ویندوز درایو را رمزگذاری می‌کند.

اگر قصد دارید یک درایو غیرسیستمی یا یک درایو جداشدنی را رمزگذاری کنید، نیازی به ریست کردن ویندوز نیست و رمزگذاری بلافاصله آغاز خواهد شد.

فرقی ندارد کدام نوع درایو را رمزگذاری می‌کنید. می‌توانید آیکون BitLocker Drive Encryption را روی system tray ببینید تا پیشرفت آن را ملاحظه کنید. همچنین، در حالیکه درایوها رمزگذاری می‌شوند نیز می‌توانید همچنان از رایانه‌ی خود استفاده کنید؛ فقط کمی کندتر عمل خواهد کرد.

رمزگشایی درایو

اگر سیستم شما رمزگذاری شده باشد، رمزگشایی آن به روش انتخابی شما بستگی دارد و اینکه رایانه‌ی شما TPM داشته باشد یا خیر. اگر TPM داشته باشید و رمزگشایی خودکار را انتخاب کرده باشید، هیچ تفاوتی احساس نخواهید کرد، سیستم راه‌اندازی شده و مثل همیشه ویندوز مستقیم بالا می‌آید. اگر از روش رمزگشایی دیگری استفاده کرده باشید، ویندوز از شما می‌پرسد که به آن روش درایو را رمزگشایی کنید؛ مثلاً رمز عبور خود را بنویسید، درایو USB را وصل کنید یا هر روش دیگری.

اگر روش رمزگشایی خود را گم (یا فراموش) کرده‌اید، Escape را روی پنجره‌ی روی صفحه بزنید تا بتوانید کلید بازیابی خود را وارد کنید.

اگر درایو غیرسیستمی یا جداشدنی را رمزگذاری کرده باشید، اولین باری که پس از بالا آمدن ویندوز یا اتصال درایو جداشدنی به رایانه بخواهید به فایل خود دسترسی پیدا کنید، ویندوز از شما می‌خواهد درایو خود را رمزگشایی کنید. رمز عبور را بنویسید یا کارت هوشمند خود را وارد کنید و پس‌ازآن قفل درایو باز می‌شود و می‌توانید از آن استفاده کنید.

در File Explorer، آیکون درایوهای رمزگذاری ‌شده یک قفل طلایی خواهند داشت (عکس چپ). زمانی که درایو را رمزگشایی کنید، این قفل خاکستری‌رنگ و باز خواهد بود (عکس راست).

در پنجره‌ی کنترل پنل BitLocker می‌توانید درایو قفل‌ شده را مدیریت کنید؛ رمز عبور آن را عوض کنید، BitLocker را خاموش نمایید، از کلید بازیابی خود پشتیبان بگیرید یا کارهای دیگری انجام دهید. بر روی هرکدام از درایوهای رمزگذاری ‌شده‌ای که می‌خواهید کلیک کرده و سپس «Manage BitLocker» را انتخاب نمایید تا مستقیم به آن صفحه بروید.

برنامه BitLocker مثل دیگر روش‌های رمزگذاری، کمی سرعت رایانه را پایین خواهد آورد. در صفحه‌ی پرسش‌های متداول BitLocker در سایت رسمی مایکروسافت نوشته شده است که «عموماً یک درصد تک‌رقمی عملکرد را کند خواهد کرد». اگر به دلیل داشتن داده‌های حساس، مثلاً یک لپ‌تاپ پر از اسناد کسب‌وکار، رمزگذاری برایتان اهمیت دارد، پس داشتن امنیت بیشتر کاملاً ارزش کاهش اندک در عملکرد را خواهد داشت.

 

منبع: چطورپدیا

چگونه مشکلات شبکه را تشخیص دهیم؟

چگونه مشکلات شبکه را تشخیص دهیم؟

در اینجا مراحلی را برای شما توضیح می‌دهیم که باید برای تشخیص مشکلات شبکه انجام دهید. به این ترتیب، هنگامی که شما برای باز کردن مرورگر وب خود مجدداً با پیام «برقراری ارتباط، ممکن نیست» (Cannot Connect) مواجه شوید، می‌دانید که باید چه اقداماتی انجام دهید. مشابه با تمام عیب‌یابی‌ها، ما با موارد کلی شروع کرده و با محدود کردن دامنه اشکالات به طور مشخص، وارد جزئیات می‌شویم.

پس از انجام هر مرحله، به منظور بررسی و اطمینان از رفع مشکل، تلاش کنید تا به یک وب‌سایت متصل شوید. اگر باز هم موفق نشدید، به مراحل بعدی بروید.

۱- ابتدا مطمئن شوید که مشکل از سمت شما است

گاهی اوقات، علیرغم آنچه که به نظر می‌رسد شبکه شما دچار مشکل شده، در واقع مشکل اصلی از وب‌سایتی است که قصد اتصال به آن را دارید. به عنوان مثال، اگر شما نمی‌توانید وارد توئیتر شوید، چند وب‌سایت دیگر را بررسی کرده تا اطمینان حاصل کنید که مشکل از وب‌سایت نیست. در عین حال می‌توانید از IsUp.me برای بررسی اینکه آیا وب‌سایت مورد نظر، تنها برای شما باز نمی‌شود یا برای دیگران هم همین حالت را دارد، استفاده کنید.

۲- همه چیز را restart کرده و دستگاه‌های خود را چک کنید

نیازی نیست که فوراً نگران شوید، زیرا ممکن است مشکل شما به سادگی، با راه‌اندازی مجدد دستگاه، رفع شود. راه‌اندازی مجدد دستگاه، بسیاری از مشکلات را حل می‌کند، پس حتماً همین ابتدا، دستگاه‌های خود را Restart کنید. بدین منظور، هم کامپیوتر و هم «مسیریاب» (Router) و مودم خود را reboot کنید. برای اینکه حافظه کش مودم و مسیریابشما پاک شود، پس از ۶۰ ثانیه مجدداً آنها را روشن کنید. به این ترتیب، با راه‌اندازی مجدد دستگاه‌های مذکور، مطمئن می‌شوید که مشکل شما موقتی نیست. خیلی بهتر است که همین ابتدا، قبل از اینکه نیم ساعت وقت صرف کنید، این امتحان را انجام دهید.

پس از راه‌اندازی مجدد دستگاه‌ها، اگر کامپیوتر یا گوشی تلفن همراه دیگری در اختیار دارید، سعی کنید با آنها آنلاین شوید. اگر متوجه شدید که با هیچ دستگاهی قادر به برقراری اتصال نیستید، به احتمال زیاد مشکلی در مورد تجهیزات یا «سرویس‌دهنده اینترنت» (ISP) شما وجود دارد. در صورتی که متوجه شدید تنها یک کامپیوتر نمی‌تواند آنلاین شود، به مشکل نزدیک‌تر شده‌اید و می‌توانید بر روی آن تمرکز داشته باشید. با اجرای یک آنتی‌ویروس بر روی دستگاه مذکور، اطمینان حاصل کنید که بدافزارها موجب قطع ارتباط شما نشده باشند. همچنین بررسی کنید که تنظیمات فایروال شما تغییر پیدا نکرده باشد. در نهایت، سعی کنید با استفاده از یک مرورگر متفاوت مطمئن شوید که مرورگر همیشگی شما آسیب ندیده باشد.

۳- اتصالات فیزیکی را بررسی کنید

آیا پس از راه‌اندازی مجدد سیستم، مشکل شما همچنان وجود دارد؟ قبل از اینکه وارد تنظیمات و تست‌های مختلف شویم، مورد بعدی، بررسی و اطمینان از برقراری فیزیکی اتصالات است. اگر از یک کابل اترنت برای اتصال به مسیریاب خود استفاده می‌کنید، مطمئن شوید که از سوکت مربوطه جدا نشده باشد. اگر لپ‌تاپ شما یک سوئیچ برای روشن کردن مودم «بی‌سیم» (Wireless) خود دارد، بررسی کنید که در حالت خاموش قرار نداشته باشد.

پس از اطمینان از اتصال مناسب، تجهیزات خود را بررسی کنید. آیا LED مسیریاب و/یا مودم شما به شکل طبیعی و به رنگ سبز، چشمک می‌زند؟ اگر پس از راه‌اندازی مجدد سیستم، هیچ‌ یک از LED‌ها روشن نشد، ممکن است مودم/مسیریاب شما خراب شده باشد. در صورتی که رنگ LED قرمز بود و یا پاور LED دستگاه روشن بود، اما LED مربوط به اتصال شبکه روشن نبود، احتمالاً مشکل از ISP است.

۴- ابزار عیب‌یابی شبکه را اجرا کنید

ویندوز دارای ابزار عیب‌یابی داخلی است که می‌تواند به طور خودکار برخی از مشکلات را تشخیص داده و حل کند. برای اجرای عیب‌یاب مربوط به مشکلات شبکه، بر روی آیکون شبکه در System Tray خود، راست کلیک کرده و Troubleshoot Problems را انتخاب کنید. پس از این کار، عیب‌یاب مذکور یا مشکل را حل می‌کند، یا آن را پیدا می‌کند ولی نمی‌تواند حل ‌کند یا اینکه اصلاً مشکلی را تشخیص نمی‌دهد. اگر توانست مشکلی را پیدا کرده و حل کند، دوباره تلاش کنید تا به شبکه متصل شوید. اگر یک خطای خاص یا نام مشکلی که ویندوز نمی‌تواند به صورت خودکار حل کند را دریافت کردید، آن را برای استفاده در مراحل بعدی یادداشت کنید.

۵- بررسی کنید که آدرس IP شما، معتبر باشد

تا این مرحله، ما به این نتیجه رسیدیم که مشکل، موقتی نیست و سخت‌افزار ما درست کار می‌کند. از آنجایی که خود ویندوز نمی‌تواند مشکل را حل کند، ما باید دقیقاً نقطه بروز اشکال در اتصال را مشخص کنیم.

بهتر است مطمئن شوید که تنظیمات IP مشکلی نداشته و درست انتخاب شده باشد. بدین منظور در منوی Start، ابزار Network and Sharing Center را باز کنید. در سمت راست، جایی که Connections‌ را می‌بینید، روی نام Wi-Fi یا شبکه باسیم خود کلیک کنید. گزینه Properties را انتخاب کرده و بر روی internet Protocol Version ۴، دابل کلیک کنید.

در صورتی که از IP استاتیک استفاده نمی‌کنید، اگر مفهوم IP استاتیک را نمی‌دانید، احتمالاً از آن استفاده نمی‌کنید)، بررسی کنید که گزینه‌های an IP address automatically Obtain و Obtain DNS server address automatically، تیک خورده باشند. این روند را برای internet Protocol Version ۶ نیز تکرار کرده تا مطمئن شوید در آنجا هم، همه چیز در حالت اتوماتیک تنظیم شده باشد.

پس از این کار می‌توانیم مطمئن شویم که مسیریاب، یک آدرس IP معتبر به شما داده است. با تایپ دستور cmd در منوی Start، یک خط فرمان باز کنید. در خط فرمان، دستور ipconfig را تایپ کرده و به متن زیر Ethernet adapter (برای اتصالات باسیم) یا Wireless LAN Adapter (برای اتصالات بی‌سیم) دقت کنید.

اگر آدرس IPv۴ با ۱۶۹٫x.x.x شروع شود، کامپیوتر شما، آدرس IP معتبری از مسیریاب دریافت نمی‌کند. تایپ دو دستور زیر ممکن است این مشکل را حل کند:

ipconfig /release

ipconfig /renew

در صورتی که بعد از تایپ دستورات بالا و ipconfig مجدد، هنوز آدرس مذکور به صورت ۱۶۹٫x.x.x بود، به این معنی است که دستگاه شما از مسیریاب IP دریافت نمی‌کند. کامپیوتر خود را با کابل اترنت، مستقیماً به مودم وصل کنید و بررسی کنید که آیا در این حالت می‌توانید آنلاین شوید یا خیر. در صورتی که آنلاین شدید، مشکل از مسیریاب شما است.

۶- از دستور Ping استفاده کرده و مسیر آن را ردیابی کنید

اگر با اجرای ipconfig، مشاهده کردید که آدرس IP شما با هر چیزی غیر از۱۶۹ شروع می‌شود، به این معنی است که شما یک آدرس IP معتبر از مسیریاب خود دریافت می‌کنید و مشکل بین مسیریاب شما و اینترنت اتفاق می‌افتد.

دستور زیر را برای پینگ سرورهای DNS گوگل، تایپ کرده و بررسی کنید که آیا می‌توانید آنلاین شوید یا خیر: شما می‌توانید ۸٫۸٫۸٫۸ را با هر چیز دیگری مانند www.msn.com جایگزین کنید.

 

این دستور، چهار بسته اطلاعاتی را به گوگل ارسال خواهد کرد. اگر ارسال با موفقیت انجام نشود، علت آن به شما گفته می‌شود. برای کسب اطلاعات بیشتر، دستور زیر را برای ردیابی مسیر بین کامپیوتر خود و سرورهایDNS گوگل، تایپ کنید:

دستور فوق به شما امکان مشاهده مسیر عبور اطلاعات تا مقصد مورد نظر را به صورت گام به گام می‌دهد. نتیجه آن را ملاحظه کنید و در صورت عدم موفقیت، بررسی کنید که مشکل در کجا رخ داده است. اگر در همان اوایل مسیر، خطایی رخ دهد، احتمالاً اشکال مربوط به شبکه محلی است.

۷- با سرویس دهنده اینترنت (ISP) خود تماس بگیرید

در صورتی که کلیه مراحل فوق با موفقیت انجام شده باشد، می‌توانیم مطمئن باشیم که تجهیزات ما کار می‌کنند و یک آدرس IP معتبر از مسیریاب دریافت کرده‌ایم. بنابراین مشکل در خارج از شبکه ما و به واسطه دستگاه‌های مختلف دیگری رخ داده است. در این حالت، بهترین گزینه این است که مطمئن شوید ISP شما دچار مشکل نشده باشد.

گوشی‌ هوشمند در اینجا مفید خواهد بود، زیرا می‌توانید نقشه قطعی اتصال (مانند DownDetector.com) مربوط به ارائه‌دهنده سرویس خود را پیدا کنید، یا اینکه توئیتر را بررسی کرده تا متوجه شوید آیا دیگران نیز در منطقه شما دچار مشکل مشابهی شده‌اند یا خیر. در صورتی که هیچ چیز غیرطبیعی را مشاهده نکردید، با ISP خود تماس بگیرید تا مطلع شوید آیا مشکل مشخصی در آنجا وجود دارد یا خیر. شاید مشکلات مربوط به خطوط ارتباط تلفنی، منطقه کوچکی را تحت تأثیر قرار داده باشد؛ ISP شما می‌تواند به راحتی این موضوع را تست و بررسی کند.

۸- منتظر رفع اشکال بمانید

پس از آن که ISP خود را از این مسأله مطلع و تأکید کردید که مشکل مذکور تنها برای شما رخ نداده است، کار شما تمام شده و دیگر باید صبر کنید تا مشکل برطرف گردد. در بسیاری از مواقع، شما نمی‌توانید مشکلات مربوط به شبکه خود را حل کنید. زمانی که مهاجمین نیمی از شبکه اینترنت را مختل کردند، هیچ‌یک از مراحل فوق برای آنلاین شدن کاربران، کمکی نکرد. اگر ISP شما از مشکل آگاه باشد، احتمالاً در زمان کوتاهی آن را برطرف خواهد کرد. توجه داشته باشید، هنگامی که نمی‌توانید آنلاین شوید و در حال انتظار هستید، کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.

۹- ارتباط برقرار کنید

مراحل مذکور، تنها یک قالب کلی برای تشخیص مشکلات مربوط به شبکه بوده و ممکن است کمی متفاوت با تنظیمات و شرایط مشخص شما باشد. اقدامات زیادی وجود دارد که می‌توانید برای رفع اشکال اتصال به شبکه خود انجام دهید، اما به طور کلی، همانطور که در بالا ذکر شد، می‌توانید با راه‌اندازی مجدد تمام دستگاه‌ها، بررسی اینکه آیا دیگران نیز با مشکل شما مواجه شده‌اند یا خیر و اطمینان از صحت تنظیمات، مشکل اتصال به شبکه خود را رفع کنید. اگر همه این مراحل را انجام داده باشید، احتمالاً مشکل مربوط به ISP است.

اگر مشکل شبکه برطرف شده، اما هنوز اتصال بی‌سیم شما کند است، به بخش چگونه مشکل سرعت پایین Wi-Fi را حل کنیم، مراجعه کنید.

منبع:چطورپدیا